پیوند ها
نظرسنجی سایت
آمار بازدید سایت
ترجمه کتاب ارزش ها در تدریس آموزش عالی نوشته تونی هارلند و نیل پیکرینگ(Values in Higher Education Teaching)
فرمت فایل: Word تایپ شده( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحات: 28 صفحه
فصول ترجمه شده: فصل 1 و2
صفحات ترجمه شده: از صفحه 1 تا صفحه 40 کتاب
نام کتاب ترجمه شده: Values in Higher Education Teaching ارزش ها در تدریس آموزش عالی
نویسندگان کتاب: Tony Harland , Neil Pickering تونی هارلند و نیل پیکرینگ
برای دریافت کتاب Values in Higher Education Teaching روی لینک زیر کلیک کنید:
کتاب Values in Higher Education Teaching
قسمتی از متن ترجمه:
ارزش ها در تدریس آموزش عالی
ارزش ها در تدریس آموزش عالی، به بررسی تشکیلات ارزش در آموزش، پژوهش، یادگیری و آموزش عالی و اکتشاف ارزشهای لازم برای کار کردن، که به منظور هدایت آموزش عالی و کمک به فهم دانشگاهیان و کار علمی آنهاست، می پردازد.
فکر کردن به اقدامات ارزش، اگرچه ارزش آن به خوبی شناخته شده است، به ندرت در سطر سوالات به عنوان شیوه ها در آموزش عالی، توسعه یافته است. بحث این کتاب بر سر این است که با قرار دادن ارزش هایی به صورت پایدار و محکم در دستور کار کسانی که از تدریس، کار و یادگیری در آموزش عالی و حرفه ای علمی برای مکالمات ارزش و بطور بالقوه، راهی برای تمرین آن استفاده می کنند، بتواند فضای جدیدی را بروی ما باز کند.
ارزش ها در تدریس آموزش عالی، کلیدی اصلی برای استادان دانشگاه است، کسانی که با مسئولیت رهبری و مدیریت آموزش عالی و تحصیلات تکمیلی برای درجه های بالاتر در آموزش عالی سر و کار دارند.
کتابهای اندکی وجود دارد که مستقیما به سوال گسترده و پیچیده ارزش در تدریس مقطع آموزش عالی می پردازد، در عین حال ارزش ها به طور گستردهای به رسمیت شناخته شده است و تمام اقدامات ما را تحت نفوذ خود قرار داده است. در این معنا، یک بخش قابل قبول دانشگاهی، باقی ماندن زندگی در قلمرو "گرفتن مدرک" است به جای اینکه آگاهانه و بطور صریح به کاوش و کسب تجربه بپردازیم. این کتاب با ایده ارزش در هر دو شیوه عملی و فلسفی سر و کار دارد. این یک اصل است که بر اساس تحقیقات اولیه و با استفاده از هر دو دادههای تجربی و تئوری، به تدریس ارزش در آموزش عالی و ارزشهای موجود نظام آموزش عالی، بپردازیم. این بررسی در مورد تاریخچه ارزش در تدریس آکادمیک و اصلاحات عمدهای که در طی 20 سال گذشته اتفاق افتاده، است. اصطلاحات اساسی که در ماهیت آموزش عالی غرب وجود دارد، لازم است بهسازی شوند. اما تغییرات واقعی کمی را ساختند. پیامدهایی برای یادگیری دانش آموزان و جامعه وجود دارد، در حالی که آموزش ارزشها در همه موضوعات به طور بالقوه ریشه در تغییرات تجربه های دانش آموزان دارد.
تونی هارلند[1] دانشیار مرکز مطالعات و توسعه آموزش عالی در دانشگاه اتاگو، نیوزلند[2].
نیل پیکرینگ[3] مدرس ارشد در بیوتیکس[4] در مرکز بیوتیکس در دانشگاه اتاگو، نیوزلند.
فصل 1: ارزشها
ما باید برای رسیدن به فهم روشن از ارزش و ارزش هایی که برای کسب وکار پیچیده در آینده لازم است، تلاش کنیم. مشکل به نظر میرسد، زمانی که ما فکر می کنیم همه افکار و اقدامات ما با ارزش ترکیب شده است، و این که حتی باورهای ما در چنین موقعیتی تحت تاثیر تصمیمات ارزشی خودمان است. پس، از آنجایی که ما میدانیم ارزشها میتوانند تغییر کنند و یاد گرفته شوند، معلم که به صراحت ارزشها را در عمل خود بکار میبرد، از خود دانش آموزان میخواهد که مشکلاتشان را خودشان حل و فصل کنند. (و البته که این هم یک تصمیم ارزشی است). برای این کار معلم نیاز دارد به ارزشهایی فکر کند که به بیان باورهای شخصی و فکر کردن در ارزش نهادن به عنوان یک فعالیت عملی و سیستماتیک میپردازد. ارزشها با همه پیچیدگیهای نظری و عملی خود، به یک بعد اساسی از کار دانشگاهی تبدیل شده که یک معلم می تواند بر این اساس، برای به دست آوردن بینش بیشتر تلاش کند. در این فصل، بحث ما بر سر این است که فرایند تفکر در مورد ارزشها و آنچه که به نظر میرسد ارزشهای معلم تقدم دارد بر یک تمرینات انعطاف پذیر که میتواند فراهم کنه دید انتقادی برای تئوری های آگاهی شخصی آموزش عالی، تحقیقات، تدریس و زندگی دانشگاهی.
به زبان ساده تر، ارزش ها قابل انتخاب هستند. همانطور که ما به ارزیابی تصمیم گیری در مورد اینکه چه کار می کنیم و چگونه زندگی می کنیم، می پردازیم، و در شرایط غیر عادی، فکر می کنیم، عمل می کنیم و یا نسبت به ارزشهایمان عکس العمل نشان میدهیم، به نوبه خود، افکار ما ارزشهای جهان، و با توجه به تمرکز این کتاب، ارزشهای آموزش و آموزش عالی را خلق میکند.
بحث قابل توجهی وجود دارد بر سر اینکه خواه ساختار انعکاس های جهان تنها انتشار ارزشهای انسان است، یا خواه در خارج یک ارزش مستقل وجود دارد که چگونگی تصمیمگیری ما را مشخص میکند. اما رویکردهای ما برای رسیدن به این سوال گسترده، منطقی است که به آموزش عالی به عنوان ارزشهای سازمانی، به عنوان معلمان و فراگیران و اثرات ارزشی آن فکر کنیم. این شامل انتخابهای ما در آنچه ما یاد میگیریم، چگونه یاد میگیریم، چه انتخابی برای پژوهشمان داریم، چگونه خودمان را هدایت میکنیم و چگونه فعالیتهایمان را سازماندهی میکنیم، میشود.
ما تمایل داریم به این ادعا بپردازیم، حتی مفاهیمی که ممکن است به طور معمول در مورد آن تفکر کنیم یا ارزش مطلق آنها را بپذیریم (ازقبیل نظریه ها، شواهد و غیره) این انتخاب ها وجود دارد و توسط افراد انتخاب میشود. اهداف و ایده ها ممکن است به عنوان کیفیت بالا یا ارزشمند یا پسندیده به رسمیت شناخته شود. مانند اینکه آنها انگیزش برای عمل را فراهم میکنند. بنابراین ارزشهایی که اصولی و اساسی هستند نیرو محرکهای برای هدایت اجباری افراد است. اگر ارزش نهادن یک مشخصه باشد به معنی آنچه افراد ارزشهاشون رو تعریف میکنند، در برخی از تعاریف و آموزش آنها، نیاز به درک درستی از ماهیت خود و همچنین تلاش برای حفظ ارزشها در خط مقدم تفکرات ما دارد.
به هر حال، انعکاس ارزشها به طور مداوم می تواند بسیار ناتوان و بیشتر ارزشها در تفکر ما با گذشت زمان برجستگی خود را از دست میدهند. در عین حال، زمانی که به یاد میآوریم یا سوال میکنیم یا به چالش می کشیم، میتوان گفت که برخی از اهداف، افکار و اعمال را میتوانیم در انواع دیگر ارزشها در نظر بگیریم. ما میتوانیم ارزشها را در خواص مختلف اهداف و اعمال (صادقانه، هوشمندانه، ظریف، دلسوز و غیره) توصیف کنیم، و همچنین میتوان یک مقاله خوب را سازماندهی کرد یا یک سخنرانی قابل توجه را تشخیص داد. هنوز قضاوت های ما در مورد ارزشها و خواص آنها الزاما پایدار نیست و ممکن است در طول زمان تغییر کند. به طریقی تغییر ارزشها در زندگی روزمره ما به عقاید ساده یا تئوریهای عالی نیاز ندارد. الباز[1] (1992) تصریح میکند که ارزشها به طور کلی انواعی که به بازرسی آگاهانه فوری نیازمند باشد، نیستند. ما بهطور کلی فقط میدانیم و افکار آزاد خودمان را در مورد دیگر تصمیمات مبرمتر (که در بحث ما هنوز مبتنی بر ارزش است) را کنار میگذاریم.
اگرچه ارزش گذاری (یا ارزش تصمیم گیری) برای تمام افراد اعتبار دارد، ما نمی خواهیم اشاره کنیم به موقعیتی که در آن هر چیزی به کار میرود یا یک شخص برای دیگران به خوبی ارزش می گذارد. برخی از تصمیم گیریهای ارزش را به سادگی بهتر و در درون جوامعمان و گروههای اجتماعی مان بطور شهودی میدانیم، و میتواند توافق زیادی در اینباره وجود داشته باشد. برای مثال، اگرچه ممکن است انتخاب بین، اظهار کردن، شادی و عقلانیت، سخت باشد، این امر به آسانی ممکن است یک انتخاب بین بردگی و آزادی یا حقیقت و حیله باشد. زمانی ما استدلال میکنیم که یک ارزش باید مقدار بیشتری باشد که ممکن است بر روی برتری افراد اثر بگذارد یا این تصور را که ترجیحات و تنوع فردی در میان افراد مورد احترام نیست، را داشته باشیم. با این حال، اگرچه ارزشنهادن به طور نسبی در مورد افراد این است که همیشه واسطه تجارب فردی در جهان اجتماعی است، علاوه بر این، به واسطه مذاکرات هم هست. علاوه بر این، احترام به تنوع ارزش است که باید راه را برای چالش باز کند. برای مثال میتوان استدلال کرد، که اگر در میان مردم، تفاوت و گوناگونی رواج داشته باشد، به جای هماهنگی، ممکن نیست که ارزش موقعیت به خوبی نگه داشته شود.
فصل دوم: درک ارزش ها در عمل
چهار موضوع کلیدی از تحقیقات ما بیرون آمد و به سمت ارزش هایی رفت که یک جایگزین نقطه شروع برای یادگیری تدریس را ارائه می دهد. در اینجا فرم گزارهای ارائه میشود:
درک وسیع ارزش های بنیادین آموزش عالی کلیدی برای درک آن چیزی است که ما آموزش میدهیم و چگونگی و چرایی در مورد این فعالیت و جزئیات بیشتر در فصل چهار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در این مرحله کافی است به یاد داشته باشید که امروزه آموزش عالی در حال پیچیدهتر شدن و تشخیص بوسیله تهاجم ارزشها و چالشهای ثابت است. آموزش در داخل چارچوب گسترده ارزشها صورت می گیرد که اشکال هویت دانشگاهی، چگونه دانشگاهی در مورد آموزش دادن فکر میکند و آنچه در عمل مجاز است، را در بر میگیرد. بزرگترین چالش برای دانشگاهی از حرکت به جمعیت عظیم آموزش عالی آمده است، توسط هر دو خواسته برای مقیاس اقتصاد و برای ارزش افزوده به عنوان بخشی به دنبال تولید بیشتر و کارگران تحصیل کرده بیشتر برای اقتصاد دانش جدید است.
دانش آموزان در کلاسهای به طور فزایندهای بزرگ آموزش داده میشوند و تا چه اندازه یک فعالیت نسبتا صمیمی بود آنها بیشتر بی شخصیت میشدند. در همان زمان، به ویژه در تحقیقات- دانشگاههای مفرط، به طور موثر جدا از اساس تحقیقات آنها آموزش میدادند و به طور فزایندهای به عنوان یک فعالیت ثانویه بی ارزش است. برای اطمینان از کیفیت فرهنگ آموزش کم ارزش جدید، دانشگاهیان شخصا مسئول نگهداری گروه ذینفعان است که تمایل به بردن آموزش به فضاهای امن با هر دو ریسک و نوآوری جایگزین برنامههای درسی بی خطر شود.
راه جدید رقابت با برقرار کردن ارزشهای عملی و قدیمی و زمانی که سیستمها در به سرعت عوض می شوند، معلم یک کار سختتر در اتصال اهداف آموزش عالی دارد. در این فصل ما بحث میکنیم که آنها باید به هرحال، بدقت آنچه ارزش آنها برای اعمال خود و آنچه آنها تلاش میکنند برای رسیدن به یادگیری دانش آموزان را تعیین کنند. ما یک مورد که ارزشها را قرار میدهد به جای نیاز عمل آموزش به یک معرفتشناسی جدید برای یادگیری که خیلی بیشتر از ریشه های هستیشناختی آن آگاه است. در آگاه بودن بیشتر از آنچه ارزش ما، بیشتر آگاه میشویم از اینکه چگونه اعتقادات ما آموزشمان را آگاه میکند.
این فصل به بخش های زیر تقسیم میشود:
ارزش دانستن چیست؟
ارزش دانستن چیست؟ عنوان فصل 5 از نیل پستمن[1] و چارلز وینگارتنر[2]، ’آموزش به عنوان یک فعالیت خرابکارانه‘ است (پستمن و وینگارتنر، 1969). کتاب آنها شرحی بر وضعیت آموزش و پرورش متوسطه در ایالات متحده در سال 1960 است. مقصود اصلی نویسندگان این است که جهانی که ما در آن زندگی میکنیم در مشکل و بسیاری از مشکلات پیچیده که جوامع با آن سر و کار دارد، توسط افراد به اصطلاح تحصیل کرده ایجاد شده است. آموزش و پرورش از اینرو، تاکنون در نظر خود شکست خورده، در عین حال آن همچنین تنها وسیلهای هست که ما میتوانیم برای مقابله با چالشهای مقابل به کار گیریم. با این حال، آنها استدلال میکنند که برای موفقیت ما باید نگاهی بیندازیم برای روشهای جدید تدریس و ایجاد نوع جدیدی از آموزش و پرورش که تمرکز کمتری بر انتشار اطلاعات واقعی دارد. در تلاش خود آنها بپرسید ’ارزش دانستن چیست؟‘ که یک سوال ارزشی است که به قلب آموزش میرسد و آن مربوط به امروز در سال 1969 است.
ارزش دانستن چیست؟ باید از همه کسانی که در آموزش عالی تدریس میکنند، پرسیده شود و حتی در دبیرستان به دو دلیل بالقوه تر هست.
اول، هنوز هم وجود دارد یک درجه زیادی از آزادی فردی و حق انتخاب در آنچه ما میآموزیم و دوم، دانشگاهیان معمولا به دانش آنها که میخواهند تحقیق کند را اولویت میدهند.
خلق و انتشار دانش نتیجه در هم پیچیدن است و چگونه ما تصمیم به استفاده از این وضعیت منحصر به فرد برای نوع جدیدی از آموزش دقیق تفکر که در مورد تجربه یادگیری برای دانش آموزان ما ایجاد شده است، میگیریم. همچنین مهم است به یاد داشته باشید که سیستم دانشگاه به موفقیتهای بزرگی در گذشته رسیده و نمونه های بسیاری یافت میشود از آنچه ممکن است تجارب با کیفیت نامیده شود که به حق قلب آموزش عالی است. دانشآموزان هنوز هم میتوانند آموزش عالی دریافت کنند و معلمان میتوانند تجاربی فراهم کنند که دانشآموزان برای بقیه زندگی خود در آن بمانند. این وقایع تمایل دارد که ارتباط ارزشهای آموزشی لیبرال را محصور کند که شامل ایدههایی مانند تفکر انتقادی، روابط بسته معلم وشاگرد و تدریس این است که در ارتباط با فرآیندهای یادگیری محکم است.
بنابراین هنگامی که ما در مورد توسعه یک جایگزین نقطه شروع برای تدریس یادگیری صحبت میکنیم، ما می پذیریم که در حال حاضر راههایی رفته در مورد کارمان وجود دارد که بسیار ارزشمند هستند، با این حال، ما استدلال میکنیم که این در سراسر دانشگاه مشترک نیست. در همان زمان، معلمان از امکانات و گزینههای متفاوت برای تدریس آگاه هستند و با وجود محدودیتهای روزافزون در زندگی دانشگاهی، افراد و گروهها هنوز هم آزادی کافی برای کار کردن آنچه بیرون از ارزش در آموزش و یادگیری و فرصت برای قرار دادن این به جای عمل باشد را ندارند.
دانشگاهیان در درجه نخست تحقیقات در یک زمینه موضوع که به آنها دانش میدهد و ادعای آنها تخصصشان است. چگونه تصویب این دانش به نظر میرسد به عنوان نقطه شروع طبیعی برای آموزش است. تصمیماتی وجود دارد در مورد اینکه چه بخشهایی از یک موضوع مربوط هستند، در چه مرحلهای پیچیدگی باید معرف و بهترین راه برای ارائه اطلاعات باشد. در یکی از این طبقهبندی، تصمیماتی در مورد یادگیری خود وجود دارد و دانشآموزان چگونه میتوانند به عنوان یادگیرندگان موضوع در این زمینه توسعه دهند. یک راه خام نشان دادن ایده در حال توسعه یادگیرندگان است که میگوید اگر ما بخواهیم به دانش آموزان کمک کنیم، میگوید، متفکران انتقادی بسیار وفق یافتهاند، این است که به احتمال زیاد اتفاق میافتد موثرترین زمانی که معلم مفهوم ارزشها به اندازه کافی به آن نگرانی مرکزی برای تدریس و یادگیری دانش آموزان است. بنابراین، این استاد دانشگاه میتواند اضافه کردن ارزش به تجربه دانشجویان بوسیله هدف برای دانشآموزان خود برای تبدیل شدن به منتقدانی آگاه است.
چه اتفاقی ممکن است بیفتد، به نظر پیچیدهتر میرسد. ما میتوانیم از موضوعاتمان برای کمک به توسعه بهتر یادگیرندگان استفاده کنیم، اما برای چه هدفی؟ این است که در اینجا ارزشها بیشتر به پیش زمینه میآیند. اگرچه استدلال ما بر این است که ارزشها در تمام اتفاقاتی که در زندگی آکادمیک می افتد، بنیاد و اساس هستند، ما نیز خاطر نشان میکنیم که آنها اغلب ناگفته و ضمنی هستند. هنگامی که معلم تحت فشار هست با برخورد با سوالاتی که نیاز به قضاوت ارزشی دارند، آنها از تجربه میدانند به ندرت جواب یا راه حل آسانی وجود دارد. معلم شخصی است که میکوشد اهداف کار آموزشی خود را با عدم قطعیت بیان میکند و به همین دلیل زندگی میکند، اغلب راحتتر بعد از عمل نادیده گرفته میشود. اگر دانشجویان ما با دانش و تواناییهای خوب، فارغالتحصیل شوند، ما به اندازه کافی انجام ندادهایم؟ با این حال، بدون در نظر گرفتن اهداف گستردهتر برای یادگیری دانشجویان، هر گونه پاسخ به ’ارزش دانستن چه چیزی است؟‘ است. به سادگی فاقد ارتباط در جهان وسیعتر و ما در معرض خطر بصورتی پایدار و محکم باقی مانده در چنگ اطلاعات قدیمیتر است- پارادایمهای آموزشی غنی از اطلاعات که پستمن و وینگارتنر از آن انتقاد کردند. پروژه دانش باید نهایتا توسط دانشجویان ما داوری شود از اینکه چگونه آنها بر این باور ایستاده اند برای آنچه که باور دارند یک دنیای بهتر را میسازند.
دانشگاهیان به طیف گسترده ای از ارزشها باز هستند، بنابراین پایه و اساس برای آموزش عمل همیشه روشن نیست. تاکید اخیر بر ارزشهایی مانند منافع اقتصادی نه تنها بیرون میراند ارزشهای ما را به عقب بلکه ارزشهای جدید خلق میکند. تلاش برای حذف درهای بسته ارزشهای جدید، منجر به توجیه مشکلات و ترک دانشگاه به اتهام مقاومت در برابر تغییر و یا حتی از بازگشت به نخبه گرایی است. به هر حال، پایه و اساس ارزشها به نظر میرسد آنچه ما نیاز داریم به عنوان نهاد آن را بدهیم و معلم هر دو خط پایین و آرمان برای تمرین. این بنیاد به نظر می رسد لازم است برای هر تحقیقق به ارزش آموزش عالی ضروری است. لیست کوتاهی از ایده ها وجود دارد که سنت های دانشگاههای غربی را مجسم کرده اند:
آزادی بیان
تفکر انتقادی
تحمل
احترام
دانش
حقیقت
خلاقیت
دموکراسی
تهیه شده توسط سایت فایلکده برتر
مبلغ واقعی 22,375 تومان 20% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 17,900 تومان
برچسب های مهم